هشدار: ممکن است خواندن این مطلب، بخشهای کلیدی از این نمایشنامه را برای آنهایی که نخواندهاند، برملا کند.
مطمئناً! در اینجا متن شما با حفظ تمامی گیومهها:
به گمان من نوشتن این نمایشنامه، حاصل جرقه های ناب مغزی است که طبیعت در پی انداختن میلیاردها تاس پوچ، ناگهان به کسی چون آلبر کامو میبخشد. البته که مسئله فقط بخشش نیست! بگذارید با فروتنی تمام عذر بخواهم و تصحیح کنم! بدون تفکر و تجربه، حتی با داشتن درخشانترین اندیشهها و خالقترین ذهنها، چنین شاهکارهایی غیر ممکن هستند. این جرقههای ناب حاصل سالها تفکر، تجربه و مشاهده ذهنی خارقالعاده است که طبیعت بشری را با تمام وجود درک کرده است. نوشتن از “رنج سرد” که – به تعبیر ماریا، عروس خانواده، – “بدون لرزش، انسان را به کام مرگ میکشاند” برای کسی میسر است که خود “رنج سرد” را تجربه کرده باشد.
چگونه میشود این نمایشنامه را دید و هضم کرد؟ چطور میتوان فقط با دیدن، تمام آن پیچیدگی را از طریق دریچه چشم به درون مغز ریخت؟ چگونه به جز خواندن این نمایشنامه میتوان به عمق تاریک آن پی برد؟ چگونه میشود بدون خواندن سطر سطر آن مکالمات به دلزدگی، بی حوصلگی و روزمرگیهای بشری که گویا فاصله چندانی هم با جنایت ندارند نزدیک شد؟ مگر نه این که هر یک از این گفتگوها مستلزم دقیقهای اندیشه است تا پس از پیچ و تاب خوردن از سیلی دردناک کلمات که به صورتمان خورده، لحظهای بعد بتوانیم خود را جمع و جور کنیم؟
اما موضوع چیست؟ کنایهها کدامند؟ استعارهها چیستند؟
من در بازگشت آن جوانی که سالها پیش خانواده را ترک گفته اجبار زیستی نهفتهای میبینم. آنجا که پسر که اینک به خواستهها رسیده، از عشق لبریز شده و جهان کوچک رویاییاش را فتح کرده، تصمیم میگیرد به کودکی درهمشکستهاش برگردد بلکه آن را هم سروسامان بدهد. اما استعاره به ما میگوید که برگشت به گذشته برای اصلاح آن باعث نابودی است. گذشته همچون پایههای لرزان یک اثر درهمشکسته است که پرداختن بیش از حد به آن، متزلزلش میکند. چه چیزی صریحتر از این!
مارتا که در تمام عمرش به خانواده (مادرش) چسبیده، از عشق تهی و از خشم لبریز است. و این به ما میفهماند که عشق و شور و شادی مادام در سرشت آدمی، پایدار نمیماند مگر آنکه به دنبالش برویم، بال و پرش بدهیم و بگذاریم راه خود را بیازماید. آنجا که میگوید: “شما به زبانی حرف میزنید که من درکش نمیکنم. معنای کلماتی مانند عشق، شادی، رنج برایم نامفهومند” از خاموشی این شعله در قلبش میگوید.
ماریا همسر مرد در ادامه میگوید: “این اشک ریختن برای شما بهتر از رنج سردی است که به زودی به سراغم خواهد آمد و بی لرزشی مرا خواهد کشت.”
ماریا به دنبال شوهر برای سرزدن به گذشته ناخوشایند و متروک شوهرش راهی شهری خاکستری در قلب اروپا میشود. اما بیپروایی در عشق و کنجکاوی در راههای آزموده نشده، عشق را متزلزل و در نهایت همچون این تراژدی، آن را ویران میکند.
بیچاره ماریا که در اوج درماندگی و در جدال با پذیرش یا عدم پذیرش مرگ شوی خود به بهانههای مفتضح متوسل میشود (همان بهانههایی که عدالت خدایان خونآشام را تضمین میکند) و میگوید:
“چگونه کسی میتواند بمیرد در حالی که دیگری به انتظارش نشسته باشد.”
و این حکایت، سرچشمه غم جانکاهی است که بیشمار انسان را به ورطه لزج و هولناک ناامیدی کشانده است. بیشمار انسانی که روزی به چشم براه کسی بودهاند که مرگ مانع این دیدار شده.
بیشمار انسانی که کاسه چشمانشان از فرط انتظار خشکیده و ساقه وجودشان از خال شوق تکیده شده.
این است حکایت عدالت خیالی آسمانی!!
در این اثر شاهکار، کنایه دیگری نیز به طبیعت انسانی پیدا کردم. گویا آدمیان همواره محکوم به داشتن احساس هستند. یا قلب را عشق و شور و هیجان پر میکند (نمادها پسر و ماریا) یا به دنبال خاموشی عشق و شور، بیعلاقگی، دلسردی و به دنبالشان جنایت میآید که گویا فقط یک انجام وظیفه است (نمادها مارتا و مادر).
مارتا، خواهر (نماد انسانی است که به جستجوی آزادی نرفته، خانواده را رها نکرده و در سیاهی شهری بیخورشید در قلب اروپا که خاکی ضخیم زمینش را و ابری تیره آسمانش را پوشانده، عمر را گذرانده است). او پایان این تراژدی را در برابر ظلمی که به انسانها در همه زمانها رفته است ناچیز میشمارد و میگوید؛
“شما نیز آن خانه خوفناکی که ما آخرش در کنار هم فشرده خواهیم شد، میشناسید.” (با کینه) “شما نیز آن را خواهید شناخت و آنوقت اگر بتوانید این روزی را که گمان میکنید در دلخراشترین تبعیدها وارد شدهاید با لذت به خاطر خواهید آورد. درک کنید که رنج شما هرگز با بیدادی که بر انسان میرود قابل قیاس نیست.”
“خوشبختی این است که آدم به جای سنگ گرفته شود… در مقابل تمام فریادها کر باشید و هرگاه وقتش شد به سنگ بپیوندید.”
یاسین زندهدل
*نقل قولها از کتاب، در دابل کوتیشن/ گیومههای دوتایی قرار داده شده است.
یاسین زنده دل
*نقل قولها از کتاب، در دابل کوتیشن/ گیومه های دوتایی قرار داده شده است.