۰۴/۱۴/۱۴۰۴
خواندن

شوپنهاور: اولین بودایی غربی

آرتور شوپنهاور فرزند یک تاجر ثروتمند در سال ۱۷۸۸ در دانتزیک منطقه‌ای در لهستان امروزی به دنیا آمد. هرچند که به لحاظ مالی از امتیازاتی رفاهی برخوردار بود اما به دلیل خودکشی پدر و رابطه پرتنش‌اش با مادر، دوران کودکیش با آسیب، درد و ناپایداری همراه بود.

او در دانشگاه فلسفه خواند و شدیداً تحت تاثیر امانوئل کانت و فلسفه‌های شرقی، مشخصا بودایی و هندوئیسم قرار گرفت. در کتاب «جهان به مثابه اراده و ظهور» این ایده را مطرح کرد که در پشت دنیای فیزیکی، نیرویی کور به نام اراده قرار دارد.

شوپنهاور اعتقاد داشت که رنج بشر از تقلای نامحدود اراده می‌آید و تنها راه برای رسیدن به آرامش محدود کردن خواسته‌هاست. این شبیه همان چیزی است که بودا باور دارد.

حقایق جالب درباره شوپنهاور:

او با وجود اینکه عمیقاً بدبین بود اما عشق بی‌حدی به هنر و موسیقی و همینطور حیوانات داشت.

سگ پودل او- آتمن – نامی برگرفته از زبان سانسکریت به معنای روح می‌باشد.


او هگل، فیلسوف معاصر خود را یک شارلاتان می‌دانست و برنامه‌های تدریس خود در دانشگاه را طوری تنظیم می‌کرد که همزمان با ساعات تدریس هگل باشد.
به این ترتیب همیشه کلاس‌های درسش خالی میماند!

بخش بزرگی از زندگیش را در گمنامی گذراند اما در پیری به شهرت رسید و متفکران بزرگی مثل نیچه فروید و تولستوی تحت تاثیر او قرار گرفتند.

او معتقد بود که نیروی زیبایی شناسی شامل هنر، موسیقی و غیره به منظور گریزی موقت از رنج زندگی، موثر می‌باشد و از این جهت آنرا می‌ستود.

شوپنهاور از این جهت مهم‌ترین فیلسوف غربی است که میان فلسفه غربی و ایده‌های شرقی اتصال ایجاد کرد.

بخشی از روانشناسی مدرن و تفکرات فروید درباره ناخودآگاه از ایده‌های او سرچشمه می‌گیرند.

همینطور مفاهیم اگزیستانسیالیستی و نهیلیستی که بعدها توسط نیچه، کامو و سارتر دنبال شد از افکار او بود.


در ادامه، مجموعه‌ای از جملات برجسته شوپنهاور را می‌خوانید:

– استعداد چنان به اهداف خود می‌رسد که هیچ کسی به آسانی نمی‌تواند برسد. نبوغ چنان به اهداف خود می‌رسد که هیچکس قادر به دیدنش نیست.

– عطوفت و مهرورزی پایه اصلی اخلاق است.

– یک انسان تا زمانی که تنهاست می‌تواند خود واقعی‌اش باشد و اگر عاشق این تنهایی نباشد یعنی عاشق آزادی نیست. پس بدین ترتیب او فقط زمانی حقیقتا آزاد است که تنهاست.

– تقریباً می‌توان گفت که فقدان، به ما ارزش چیزها را نشان می‌دهد.(در نبود و فقدان هر چیز، ارزش آن چیز مشخص می‌شود.)

– هر انسانی محدودیت دید خود را به محدودیت‌های جهان نسبت می‌دهد.

– فرض اینکه حیوانات بدون حقوق حق و حقوق هستند و این خیال باطل که رفتار ما با آنها، هیچ نوع مزیت اخلاقی ندارد در بهترین حالت مثالی از حشی‌گری غربی و بربریت است. عطوفت فراگیر، تنها ضامن اخلاق است.

– خیلی مشکل است که خوشحالی و سعادت را در وجود یک نفر پیدا کنیم و در عین حال غیر ممکن است که آن را در جای دیگری پیدا کنیم.

– آن کس که برای دیوانگان می‌نویسد همیشه شنوندگان بی‌شماری دارد.

– سعادت، شامل تکرار مداوم حال خوب و خوشی‌هاست.

– هر دیوانه درمانده‌ای که چیزی ندارد تا به آن افتخار کند به عنوان آخرین پناه، خود را به ملتی (ملیت) که به آن تعلق دارد وصل میکند و مفتخر میشود. او آماده است از تمام حماقت‌ها و اشتباهاتش از سر تا ته دفاع کند …….

– هر کسی باید از کلمات ساده و متعارف استفاده بکند تا چیزهای نامتعارف و غیرمعمول بگوید.

– مهر و عطوفت در رفتار با حیوانات، مرتبط با خصلت نیک و شخصیت خوب است و برای ما ثابت می‌کند که آن کس که با حیوانات ظالمانه برخورد می‌کند نمی‌تواند انسان خوبی باشد.

– انسان می‌تواند کاری را انجام دهد که دلش می‌خواهد. اما نمی‌تواند انتخاب بکند که چه چیزی می‌خواهد.-

_ شوخ طبعی تنها خصلت الهی و متعالی یک انسان است.

– ما سه چهارم از خود واقعی‌مان را در این راه حرام می‌کنیم تا شبیه دیگران شویم.

– مودب بودن خردمندانه و هوشمندانه است. به همین نسبت گستاخ و بی‌ادب بودن، نابخردانه است. دشمن تراشیدن بی‌دلیل با بدجنسی یا بی‌تربیتی دیوانگی محض است، انگار که کسی خانه خود را با دست خود به آتش بکشد.

– با یک اثر هنری مانند یک پادشاه برخورد کنید. اجازه بدهید اول او صحبت کند.


دیگران درباره شوپنهاور چه می‌گویند؟

هرچند که آرتور شوپنهاور به واسطه بدبینی‌اش مخالفانی دارد، اما از سوی بسیاری از جمله فردریش نیچه (فیلسوف)، آلبرت انیشتین (فیزیکدان)، برتراند راسل (فیلسوف)، توماس مان (نویسنده)، ریچارد واگنر (آهنگساز) و لوئیس بورخس (نویسنده) مورد تقدیر و ستایش قرار گرفته است.

یاسین زنده‌‌دل
#شوپنهاور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *